به گزارش مشرق، گفتیم و نوشتیم که هدف جای دیگری است و ما امروز، بهعنوان مسافر راه حرفهای و بزرگ شدن، تا میشود باید از مسیر لذت ببریم. این را میشد در حال و روز خود والیبالیستها در بازی اول دید. وقتی که خودشان هم میدانستند شانس چندانی برای صعود ندارند اما آنطور با نشاط و انرژی بازی میکردند. چرا؟ برای اینکه داشتند از بازی با قهرمان جهان و المپیک با تمام ستارههایش لذت میبردند. آن هم دیداری به این روانی و با حضور هزاران تماشاگر خودی. از لیگ جهانی امسال همینهایش برای ما میماند و همین هم ما را بس. چیز دیگری اگر به جز شکست دادن آمریکا و لهستان و روسیه میخواهیم بهتر است جای دیگری دنبالش بگردیم؛ در جام جهانی و شاید هم در المپیک!
... و بازار تحلیلها داغ میشود
حالا که تیم ایران به دور بعدی لیگ جهانی صعود نکرده، خیلیها به هر شکلی شده میخواهند دلایل ناکامی را پیدا کنند! در حالی که ماجرا از بیخ و بنیان مشکل دارد. صعود نکردن تیم ایران در بین بهترین تیمهای حال حاضر دنیا «ناکامی» تلقی میشود؟ وقتی ما سومین حضور خود در لیگ جهانی را تجربه میکنیم و با تیمهایی همگروه شدیم که هر کدام حداقل سابقه یک قهرمانی در این بازیها را دارند.
پس نتیجه در حالی که هر سه این تیمها را شکست دادیم و تا روز ما قبل پایانی شانس صعود داشتیم، هر نامی میتواند داشته باشد جز ناکامی. پس وقتی ناکامی وجود ندارد تحلیلی هم نخواهد داشت که بحث بخواهد به لیگ فرسایشی! و دیر اضافه شدن سعید معروف به تیم برسد. بزرگترین ایرادی که خیلیها از همان ابتدا به لیگ ایران وارد میدانستند دو گروهی بودن و فاصله زیاد بین بازیها بود.
عاملی که اتفاقا تنها دلیلش کاهش فشار بر روی بازیکنان و کاهش فرسایشی بود که لیگهای قبل بر روی بازیکنان بر جا میگذاشت. حالا اینکه چرا لیگی که یکی از مهمترین نقاط قوتش سبک بودنش بوده فرسایشی و موجب خستگی و مصدومیت بازیکنان عنوان میشود بر میگردد به همان تحلیلهای زورکی و اجباری!
چرا بالا نرفتیم؟
همانطور که گفته شد این نتیجه و البته عدم صعودمان به دور دوم بازیها عنوان ناکامی ندارد. با این حال شاید برای خیلیها این سوال در میان باشد که چرا با توجه به این بازیهای خوب نتوانستیم از گروه دوم این بازیها صعود کنیم؟ پاسخ این سوال شاید به این سادگیها نباشد اما همین حالا هم میشود چند عامل را از درون همین بازیها و نه از لیگ داخلی و خارج از چارچوب لیگ جهانی پیدا کنیم.
یکی از کلیدهای حل این سوال در همان روزهایی بود که تیم ما وضعیت خوبی نداشت و نمایش خوبی در چهار بازی ابتدایی خودش نداشت. همان روزها بارها گفته شد که این امتیازهای خارج از خانه است که کلید صعود ایران به دور بعد خواهد بود که البته از چهار بازی تنها به یک امتیازش رسیدیم. در دو بازی بعد اگرچه به دو برد و شش امتیاز رسیدیم اما ادامه داشتن عملکرد نا امید کننده روسیه و تقدیم این شش امتیازها به دو تیم دیگر، بردهای ارزشمند خارج از خانه تیم ایران را در جدول بی تاثیر کرد.
یکی دیگر از راههایی که میتوانست در نهایت به صعود منجر شود پیروزی در تمامی دیدارهای خانگی بود. اتفاقی که در همان شش بازی ابتدایی برای آمریکا افتاد و آنها با این پیروزیها، بخش اعظمی از راه صعود را طی کردند.
تیم ایران هم اگر میتوانست تمام دیدارهای خانگی را با پیروزی پشت سر بگذارد، با احتساب دو برد خارج از خانه مقابل روسیه و با هشت پیروزی به دور بعدی رقابتها صعود میکرد.
بردهایی که حساسترین آنها اتفاق نیفتاد و اولین باخت خانگی ما، با برد ارزشمند خارج از خانه حریفمان همزمان شد و همان سه امتیازی که به ما نرسید و به لهستان رسید، دستمان را از مرحله دوم لیگ جهانی دور کرد.
این اتفاق دهها دلیل فنی و روحی روانی دیگر هم میتواند داشته باشد. مثلا جای خالی داورزنی در آمریکا یا لهستان یا مثلا جمع و جور کردن تیم در بحرانی که در بازیهای خارج از خانه با آن درگیر میشود. با این حال هر چه هست بیشتر از اینکه ریشه در حواشی و ماجراهای پیش از لیگ جهانی داشته باشد، ریشه در همین بازیهایی دارد که هر سال چیزهای جدیدی را یادمان
میدهد.
از بازیهای امسال هم سوای زیباییها و خاطراتش، اگر توجه بیشتر به بازیهای خارج از خانه و توانایی مدیریت تیم در آن شرایط را کمی بیشتر یاد بگیریم اتفاق بسیار بزرگی است. القصه که لیگ جهانی امسال هم تمام شد اما سال شلوغ و حساس والیبال تازه شروع شده و بازیهای حساس و بسیار مهمتری در پیش داریم.
... و بازار تحلیلها داغ میشود
حالا که تیم ایران به دور بعدی لیگ جهانی صعود نکرده، خیلیها به هر شکلی شده میخواهند دلایل ناکامی را پیدا کنند! در حالی که ماجرا از بیخ و بنیان مشکل دارد. صعود نکردن تیم ایران در بین بهترین تیمهای حال حاضر دنیا «ناکامی» تلقی میشود؟ وقتی ما سومین حضور خود در لیگ جهانی را تجربه میکنیم و با تیمهایی همگروه شدیم که هر کدام حداقل سابقه یک قهرمانی در این بازیها را دارند.
پس نتیجه در حالی که هر سه این تیمها را شکست دادیم و تا روز ما قبل پایانی شانس صعود داشتیم، هر نامی میتواند داشته باشد جز ناکامی. پس وقتی ناکامی وجود ندارد تحلیلی هم نخواهد داشت که بحث بخواهد به لیگ فرسایشی! و دیر اضافه شدن سعید معروف به تیم برسد. بزرگترین ایرادی که خیلیها از همان ابتدا به لیگ ایران وارد میدانستند دو گروهی بودن و فاصله زیاد بین بازیها بود.
عاملی که اتفاقا تنها دلیلش کاهش فشار بر روی بازیکنان و کاهش فرسایشی بود که لیگهای قبل بر روی بازیکنان بر جا میگذاشت. حالا اینکه چرا لیگی که یکی از مهمترین نقاط قوتش سبک بودنش بوده فرسایشی و موجب خستگی و مصدومیت بازیکنان عنوان میشود بر میگردد به همان تحلیلهای زورکی و اجباری!
چرا بالا نرفتیم؟
همانطور که گفته شد این نتیجه و البته عدم صعودمان به دور دوم بازیها عنوان ناکامی ندارد. با این حال شاید برای خیلیها این سوال در میان باشد که چرا با توجه به این بازیهای خوب نتوانستیم از گروه دوم این بازیها صعود کنیم؟ پاسخ این سوال شاید به این سادگیها نباشد اما همین حالا هم میشود چند عامل را از درون همین بازیها و نه از لیگ داخلی و خارج از چارچوب لیگ جهانی پیدا کنیم.
یکی از کلیدهای حل این سوال در همان روزهایی بود که تیم ما وضعیت خوبی نداشت و نمایش خوبی در چهار بازی ابتدایی خودش نداشت. همان روزها بارها گفته شد که این امتیازهای خارج از خانه است که کلید صعود ایران به دور بعد خواهد بود که البته از چهار بازی تنها به یک امتیازش رسیدیم. در دو بازی بعد اگرچه به دو برد و شش امتیاز رسیدیم اما ادامه داشتن عملکرد نا امید کننده روسیه و تقدیم این شش امتیازها به دو تیم دیگر، بردهای ارزشمند خارج از خانه تیم ایران را در جدول بی تاثیر کرد.
یکی دیگر از راههایی که میتوانست در نهایت به صعود منجر شود پیروزی در تمامی دیدارهای خانگی بود. اتفاقی که در همان شش بازی ابتدایی برای آمریکا افتاد و آنها با این پیروزیها، بخش اعظمی از راه صعود را طی کردند.
تیم ایران هم اگر میتوانست تمام دیدارهای خانگی را با پیروزی پشت سر بگذارد، با احتساب دو برد خارج از خانه مقابل روسیه و با هشت پیروزی به دور بعدی رقابتها صعود میکرد.
بردهایی که حساسترین آنها اتفاق نیفتاد و اولین باخت خانگی ما، با برد ارزشمند خارج از خانه حریفمان همزمان شد و همان سه امتیازی که به ما نرسید و به لهستان رسید، دستمان را از مرحله دوم لیگ جهانی دور کرد.
این اتفاق دهها دلیل فنی و روحی روانی دیگر هم میتواند داشته باشد. مثلا جای خالی داورزنی در آمریکا یا لهستان یا مثلا جمع و جور کردن تیم در بحرانی که در بازیهای خارج از خانه با آن درگیر میشود. با این حال هر چه هست بیشتر از اینکه ریشه در حواشی و ماجراهای پیش از لیگ جهانی داشته باشد، ریشه در همین بازیهایی دارد که هر سال چیزهای جدیدی را یادمان
میدهد.
از بازیهای امسال هم سوای زیباییها و خاطراتش، اگر توجه بیشتر به بازیهای خارج از خانه و توانایی مدیریت تیم در آن شرایط را کمی بیشتر یاد بگیریم اتفاق بسیار بزرگی است. القصه که لیگ جهانی امسال هم تمام شد اما سال شلوغ و حساس والیبال تازه شروع شده و بازیهای حساس و بسیار مهمتری در پیش داریم.